من از این هست یا نیست بیزارم من از دوری یا نزدیکی از تو خسته شدم من از بدی یا خوبی سرگیجه گرفته ام حال من اصلا خوش نیست دروغ چرا می دانی که با تو خوشحالم باید بگویم دشمنان ما بسیارند مانند گربه نرهه و روباه مکار مرا فریب می دهند مگر رنگ ولعاب فیلم ها و تبلیغاتشان را ندیدی می گویند ما منجی تو هستیم ما فقر ظلم تجاوز را ریشه کن خواهیم کردگاهی باورم می شود که می توانند اما روز به روز به من ثابت می کنند که در فیلم هایشان در فضای مجازی در امواج ماهواره ای قهرمانند و حرفی برای گفتن دارند باید برایشان یک جوک ساخت وگفت خالی بندترین ادم های زمین هستند باید به انها خندید چه طور می توانند قهرمان باشند که خودشان ریشه ی فقرند خودشان ظالمند می دانم تو روزی خواهی امد با فریاد الله اکبرت ندا خواهی داد با زیبایی ات با صدایت با قدم هایت نفسی به ازادی به عدالت به شجاعت به علم به ایمان خواهی داد که خیلی وقت است در این جا نفس کم دارند با امدنت چشمانم را نخواهم بست نخواهم خوابید اگر ان سر دنیا باشم به هر طریقی به تو خواهم رسید قرص های قلبم را با خودم خواهم برد شاید با دیدنت قلبم درد گرفت