از تو که می خوام بگم یه بغضی گلوم رو می گیره لعنت به این بغض بی موقع توی گلوم جا خوش می کنه نمی تونم با انسجام بیشتری از تو بگم یکی تموم لغات زبان فارسی رو از مخم قاپ می زنه خدایا چرا گره از این زبون سرخ باز نمی کنی طرف مقابل باید خیلی وارد باشه تا بدونه من از کی می گم طرف باید اهل دل باشه تا بفهمه عشق من کیه چه عشقی چه کشکی گاهی ازش دل می برم مثل الان حتی از خودمم هم بریدم من زخمی ام یه گرگ زخم دیده که درمان ادم شدنش دیدن ماه پشت ابرشه ماه من مثل ماه بقیه نصفه نیست کامله ماه من توی رود چشمم دیدنیه حیف رودی که گندابه ماه و خورشید براش فرق می کنه ماه من نورش رو از خورشید خدا می گیره پس بین اون و خدا فرقی نیست حالم به هم می خوره از این چشمای دروغ گوکه می گن ماه کنعانی من پیشم نیست ماه من کنارم حضور داره بوی پیراهنش هم جا دیده می شه مثل این که من علاوه بر نابینا شدن نا بویا هم شدم جون من چه ارزشی داره که بهش قسم بخورم باید به من بیش تر از یه اعدامی ترحم و محبت کرد من احساسات پامچال قلبی ایم رو خفه کردم من گریه نکردم وختی که فهمیدم امام زمانم هر هفته کارنامه ی اعمالم رو می بینه هر هفته می گه این چرا خراب کرد این که ادعاش می شد من رو دیوونه وار دوست داره مگه چند نفر امام زمانشون رو می شناسن کیا می دونن من یه روز ظهور می کنم و اقا جون من به تو پشت کردم از اون به بعد پشتم شکسته چون تو پشت و پناهمی من دیگه عوض شدم حتی خودمم هم نمی شناسم اخه ادم باید اول خودش رو بشناسه عیار دلش رو وزن کنه تا خودش رو عاشق آماده کنه بعد پله پله تا خدا و امام زمانش