تقدیم به همه ی مادرا
شکوفه ای را به خاطر این که لطیف بود از شاخه ی خشک درخت اخراج کردند شکوفه زیر دست و پا له شد شکوفه ی مچاله شده ای که هیچ کس او را نمی خواست یک گوشه تک و تنها تحلیل می رفت که مادری شکوفه را به دست گرفت به گرمی اتویش کرد خاک شکوفه را تکاند شکوفه قشنگ شده بود مادر شکوفه را به شاخه اویزان کرد به درخت گوشزد کرد تو یک مادری نباید بین بچه هایت فرق بگذاری مادر به سمت رودخانه رفت دیگر کسی او را ندید شکوفه قد کشید یک سیب لب سرخ شد اما به هیچ دستی بها نمی داد تا این که فهمید زنی که زیر درخت نشسته یک مادر است خودش را توی دامان سفید او انداخت مادر یک گاز به سیب زد و بقیه اش را به یک پری جنگل داد پری دوست داشت مانند او مادر باشد اما درختان گفتند تو خود یک مادر هستی یک باغ بان مادر همه ی دانه هاست پری از خوشحالی بال دراورد مادر بودن برایش کلاس و ارزش خاصی داشت از مادر بودنش پشیمان نمی شد سرش را بالا می گرفت و بلند می گفت سوز دلتان من یک مادرم ... تقدیم به مادرم حضرت زهرا
- ۹۴/۱۰/۱۸