بچه اسمت شده عشق و فامیلی ایت انتظار
می دونی جات توی ذهنم چه جوریه زیاد راحت نیست تاریکه امروز این تصمیم رو گرفتم توی یه قفس زندانی ایت کنم تا فکرت جایی نره همین جا بمونه یه قفل امریکایی هم به درش زدم کلیدش هم ایرانیه با هم نمی خونن ولی به درک خودمم هم مثل بچه کودکستانی ها پشت درش واستادم نگات می کنم دستم به این میله هاس فکر نکن که ولش می کنم اون قدر محکم گرفتمش که اگه زبون داشت می گفت اخ تو چرا به من پشت کردی من که گفتم یه فکری هم به حال این تا ریکی می کنم فانوس پیرزن یادت هست همون رو برات می یارم می ذارم جلو در به من پشت نکن دیگه همه ی اینا به خاطر خودمونه خودمم هم پشیمونم تو دیگه پشیمون ترم نکن خیالم مردد از اینه که تو قبلا ها عشقت ازاد بود ولی من حبسش کردم مثل چی مونه این تصور, بازش که کنم تو یه دریا می بینی و ماهی که بین دریا و ماهی یه قفس کشیدن اگه من قابل باشم ماهی باشم و تو دریا تشنه ت هستم از دوست داشتن زیادتره یعنی ای کاش بود فکر این که اگه قفس نبود من مجوز دیدنت رو داشتم بارها به ذهنم می رسه ولی مسخره اس کلید گم می شد بهتر از بودنش بود تو رو به عشق قسم به پشت سرت نگاه کن که باد در رو می لرزونه ولی نفس طوفننده ی من نه ,خیلی زرنگی نکنه فهمیدی که می خوام با پشت سر نگاه کردنت چند دقیقه ای چشم تو چشم بشیم که هم چنان پشتت به منه پرنده ی قشنگ من پشت گل گلستونه دروغه اگه گل باشم تو اب و خاک منی خزون و پرپر می شم اگه هم نباشم خارم شنیدی می گن با یه نگاه خار گل می شه تو نگاه کن تا گل بشم عمرم کوتاه باشه چون اگه بلند بگیری این زندگی رو خیلی چیزا توش به دلت گره می خورن می خوام کوتاه باشه تا تو روزی که از این جا فرار کردی من رو از ساقه در اری و گل برگ هام رو تو خاک دفن کنی تا دوباره گل از دل خاک بیرون بیاد خوبه که دوباره به دست تو شاخه و برگ بگیرم.....
- ۹۴/۱۱/۲۱