تشعشعات نا امیدی خطر وارد نشوید
اصلا نخوابیدم می دونی این احساس خیلی نزدیکه انگار من خانواده ایی به وسعت تو دارم و جز تو کسی نیست حتی مجنون با وجود لیلی تنها می شه یه روزی اما من نه اگه همیشه بذارم قلبم روش سمت تو باشه مگه می شه خاموش بشه این محبت سرسبز و سربلند یک کم گول خوردم من بدون تو زنده نیستم می میرم گفتن عقب موندگیه خرافاته از اعتقادم فاصله گرفتم ولی دیدم خودشون رفتن به یه سری چیز دیگه بند شدن خوب من کاری نداشتم شدم یه بی کار بگذریم هر چند هم قبلتر ها گاهی ازت دور می افتادم نه این که این چند وقته به کلی ازت دل کندم الان خیلی خسته ام ولی دلم نم یاد بهت نگم ارومم تو حس ارامشی تو مرحمی الان همه خوابن الامن کسی هم نمی دونه این جا باهات حرف می زنم گیجم می تونی باشی می تونی نباشی یه شخصیت کاملا خیالی یا شاید هم واقعی قرار بود تا 2 هفته ننویسم ولی دلم طاقت نیورد قبلا هم یه نفر توی قلبم بود اول اون بعد تو ولی الان همش تویی اونی وجود نداره می خوام باشی کمکم کن خیلی ا و ضاعم داغونه به زمین و زمان بی اعتبارم اعتماد به نفس ندارم می بینی بدبینی هامهلک ترین عامل برای تنها شدن هستن نه دوستی دارم یا اگه هست فکر می کنم برای منفعته نه هیچ حالا تو باورم هستی تو همه ی ایمان من به انسانیتی می خوام باهات این جا حرف بزنم فعلا همه داغ دارن یه چیزایی شنیدم و دیدم که از کما برام کمتر نمی تونست تجویز بشه الان گریه ام گرفته نکنه یکی امشب بخوابه و دیگه از خواب بیدار نشه من خودم مشکل ندارم بدبینی بده خیلی بد باید درمانش کنم تو بگو شاید ولی خوب از نظر روحی مریض شدم از بس فکر کردم نیت خیر بوده ولی کلاهی بعد از نیت بر روی سرم باقی نمونده می خوام حرف بزنم ولی بابا مثل این که این جا هم نمی شه توی دلم می گم تو هم بگو الهی امین خیلی سخته مثل این که امروز هم نمی تونم برای کنکور بخونم تو بهم انرژی بده یه مشکل که خیلی قلبم رو مریض می کنه این مشکل پسند بودنم تو ی بخشیدنه هنوز که هنوزه یکی از دوستام رو نبخشیدم بد جوری داغونم کرد بلدوز هم این قدرت تخریب رو نداشت
- ۹۵/۰۴/۲۱