دخترک دروغگوی دل تنگ
دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۳۹ ب.ظ
تموم احساساتم بره هایی هستند که در معده ی گرگ های زمانه هضم می شوند بره ی عشق چه قدر بر تن نرمش کارد و چنگال خورده می خوام نجاتش بدم و بعدش همه بره ها رو یه جا جمع کنم دیگه داد نمی کشم اهای بره ی عشق داره ذره ذره خورده می شه بقیه با وجود گرگ بگن دروغگو گرگ به این خوبی تازه دلت هم بخواد اهای گرگه کارت تموم شد یه سری به ما هم بزن تقصیر خودمه الکی رفتم چوپان اینا شدم من دیگه چوپان توام به خاطرت دوست می دارم یا به خاطر از کسی متنفر می شم تو نمونه ی نادری از مهری اخه همه
قلبمو گربه خور می کنن و می گن فقط مال خودم ولی تو می گی عطر نان گرم را به خاطر داشته باش و مهر بورز حماقت نیست چون تو گنجنه هایی از محبت جمع می کنی و انها گنجینه هایی از سنگ روزی که به خانه ات نزد خدا برگشتی با انها خانه ای می سازی از جنس محبت در کنار خدا و انها خانه ای دارند از جنس سنگ با بالشتی از قلوه خواب های زخمت میبینند

- ۹۵/۰۴/۲۱