لالا بخواب کوچولو
بخواب کوچولو اگه هم خواب نیستی خودت رو به خواب بزن مامان برات لالایی می گه که نفهمی خیلی وقته که دیگه بابا نیست که قربون صدقه ات بره نمی دونم ولی تیر برای کشتن تو واقعا کافی بود با خودش چی فکر کرد که تو می تونی براش خطرناک باشی حداقل می ذاشت یه کم بزرگ تر می شدی مگه تو واون با هم توی یه کشور زندگی نکردین پس نمک خورده نمک گیر شده تو هم براش میزبان خوبی بودی پس چر ا مهمان خوبی برات نبود و ادب رو رعایت نکرد شنیدم یکی از اون هایی که دید تفنگ رو سمتت نشونه گرفته کاری نکرد هم وطنت بوده ولی با این تفاوت که توی یه خانواده یهودی متولد شده پس چرا فکر می کنه که فلسطین فقط کشور خودشه بی رحم سنگ دل ندید که چه جوری با دست کوچولوت انگشتش رو گرفتی و بهش خندیدی بی رحمانه انگشتش رو از دستت بیرون کشید تو از مرگ نمی ترسیدی فقط می خواستی هم وطن یهودی ایت دستش به خون هم وطنش آلوده نشه مهمانت چه قدر خوش خیال بود که فکر می کرد با کشتن پاک ترین مخلوق خدا بهشت پاکان مال او خواهد شد ولی او با این کارش دعوت نامه ی جهنم رو قبول کرد می گم از دنیا خسته شدی که این جور قشنگ خوابیدی
- ۹۴/۰۴/۱۵