/ پدر مرا پدرانه بخوان /

این است فریاد ما، این است آرزوی ما، صلح در تمام دنیا.

/ پدر مرا پدرانه بخوان /

این است فریاد ما، این است آرزوی ما، صلح در تمام دنیا.

/ پدر مرا پدرانه بخوان /

سلام بازدیده کننده ی عزیز این نویسنده دیگه نمی نویسه یه جورایی به قول خواجه امیری سلام اخر امروز 18مرداد 95اخرین روزه برام سخته دارم با یه ادم خداحافظی می کنم چون که باید برم نپرسین چرا باید رفت دیگه دلیل نمی خواد این وب سر به اینترنتی منه من که ولش کردم شما با خوندنش به نویسنده اش لطف می کنین به وبی که می تونست 5 ساله بشه ولی الان 482 روز عمر داره در اینده رو نمی دونم خودم همیشه از این وبای خاک خورده می ترسیدم دنیا گوش شنوایی داره عقده ایی هم هست از هر چی ترسیدم سرم اورد خواهشی دارم بقیه مطالب رو هم بخونین نذارین این وب بیشتر از ا ین خاک بخوره وبی که شاید صاحبش برای همیشه فراموشش کنه با این وب در یک کلام تنهایی هامو شادی هامو دوست داشتن هامو سهیم شدم این وب مثل یه دوست باهام بود وقتی که ادما سال 94 همه یه جورایی پرتم کرده بودن دور :):) گاهی انسان بودن گناه بزرگیست. اکنون که میدانم بخاطر کمک کردن به کودکی بیگناه که بازیچه جنگ و خشونت شده است فردا قبل از طلوع آفتاب مرا بدستان خداوند می سپارند. میدانم که انسانیت هرگز نمیمیرد ولی بدانید که گاهی انسانیت گناه بزرگیست:):)

مادر این دم اخر برام لالایی بخون

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۵۶ ق.ظ


  کافیه یه شب چشمات رو بندی و یهو واز کنی بینی توی حرم حضرت زینبی حتما کلی شوکه می شی تا چند دقیقه ی اول نمی تونی پلک بزنی یهو می زنی زیر گریه اون قدر بلند بلند که همه بر می گردن  نگات می کنن یه تازه وارد که دلش شکسته و با ناله و زاری هاش اسایش همه رو گرفته کسی هم نمی تونه چیزی بگه این جوری گریه کردن یه رسمه معموله خوب دیگه بهتره خودتو جمع کنی یه سلام به خانوم بگی یکی یکی اشکات دوباره می ریزه پایین دوباره شیون و زاری کسی هم نیست ارومت کنه چون تو در اروم ترین وضع ممکنی یه صدایی به قلبت می گه باشه اروم فهمیدم به من ارادت داری شاید یک اروم بشی اشکای صورتت رو با دستت پاک کنی همین جوری مثل یه ادم حیرون توی حرم راه بری تا به یه صدای خوش برسی سمت چپ نگاه کنی کسی نیست راست هم همین طور تا پشت سرت یه خادم بینی که داره با زبون عربی حرف می زنه برای تویی که شاید صرف فعل ذهب رو بلدی سخته که حرفاش رو بفهمی دل رو بزنی به دریا بگی سلام برادر جواب سلامت رو به فارسی بگه   جلوش زانو بزنی بگی این جا چه خبره اومدم دنبال دوست بیست سالم برادر تو ندیدیش قدش بلنده تازه سبیلاش سبز شده همیشه سر بند یازینب دستشه عشقش حضرت زینبه .برادر سکوت کنه بغضش بشکنه بگه  کی  رو می گی این جا همه سربند یا زینب همیشه همراشونه و عشق زینبن یک کم به مغزت فشا    ر بیاری و بگی همونی که روی دست راستش یه خال گوشتی داشت رو می گم مرده به هم بریزه اروم ذکر بگه با صدای خفه ای بگه پر کشید و تو  بر   گردی طرف گنبد حضرت زینب با صدای بلند می گی دوسی داشتیم قرار بود با هم بریم تنها تنها تو نامرد نبودی تو هم نامرد شدی نه دوسی خودم نامردم وختی گفتی بیا دست و دلم لرزید بهونه اوردم مادر و پدر  دانشگاه ارزو هام نامزدم پس من نامردم که گذاشتم تنها بری دشمن که توی قلبت تیر زد توی بغل زمین جون بدی من باید می بودم سرت رو روی زانوم می ذاشتم اروم بهت می گفتم جواب مادرت رو چی بگم و تو می گفتی اون با من امشب به خوابش می رم و بهش می گم حالم خوبه جام عالیه فقط این که بی تابی نکنه که دستم از قبر بیرون بمونه به مامانم می گم برام لالایی بخونه موهامو شونه کنه کت و شلوار سفیدم توی کمده نمی خواد اتو کنه می خوام بپوشمش امشب جشن داریم بهش بگم مادر به همه بگو داعش مسلمون نیست چون اگه بود می فهمید کشتن ادم بی گناه مساوی کشتن همه ی مردم دنیاست

  • ۹۴/۱۱/۰۱
  • جوون مرد ...