مامانی گریه نکن اون می یاد
مامانی سجده کرده هر وقت که این جوری می کنه توی سجده گریه می کنه یه اقایی رو صدا می زنه می گه امروز هم که نیومدی چه طور دلت اومد که من رو تنها بذاری امروز که بنده ی خوبی برای خدا هستم اگه بد بودم بهم بگو کجای کارم اشتباهه مامان مثل اون وقتا که من گشنمه تشنمه یا دلم براش یه ذره می شه گریه می کنه زاری می کنه دلم براش می سوزه اخه خیلی ناراحته من بغلش می کنم تا اروم بشه هرچند که می دونم نمی فهمه بهش چی می گم :مامانی گریه نکن اون اقاهه می یاد گریه نکن مامان خوبم مثل اون وقتا که من دلم تنگه من رو از بغل تو می گیرن گریه می کنم تو خودت رو می رسونی اون هم می یاد مامانی چادرت چه قدر خوش بوئه چی بهش زده عطر گل یاس
- ۹۴/۰۵/۰۳