من بی ماهی دم عیدی نیمه جون شدم...
تولد فهمیدنم مبارک بالاخره فهمیدم این اهنگ روایت یه ماهی دریا باخته اس اگه عیدی هام به اندازه ی خرید یه کیک می شد حتما این کا ر رو می کردم برای اولین بار بود که دیگه نمی خواستم مثل استادای ادبیات باشم از واو نویسنده هم سر در ارم فقط به اهنگش گوش می دادم روایت ماهی توی حوض بود حتی نمی دونستم که عاشق ماهه اخه می گفت تو ماهی من ماهی برکه کاشی من گیج چشمامم رو می بستم احساسم حماسه سرایی اندوه بزرگی رو می کرد که اگه اون نباشه چی فقط این قسمت ترانه برام قابل درک و لمس بود یه اه سردی می کشیدم کاشکی این اه تبدیل به اون چیزی که من می خواستم می شد اه فقط یه اهه وختی به زبون می یاد که اون چیز دست نیافتنی باشه رویایی و دوردست اهنگش من رو رهگذر یه حیاط قدیمی می کرد با یه حوض که یه ماهی در اون منزل داشت و یه گربه بالا سرش جون ماهی در خطر هوا اون بالا ابری و من برام یه سوال چرا ماهی گریه می کنه مگه هوای ابری چه بدی داری به این قشنگی راستی من از کجا می دونستم ماهی گریه می کنه گربه الانه که نوش جانش کنه شایدهم گربه می خواد اب بخوره کاری به ماهی نداره ولی نباید ماهی به خوش باوری من باشه درست لحظه ای که ابر ها ب ه کنار تشریف می برن و ماه شب رو افسون می کنه که این نور مال خودشه ماهی برکه کاشی از خود بی خود می شه و یهو خونی و مالین توی چنگال گربه اس اندوه بزرگی ایس زمانی که نباشم زمانی که من عاشق تو نباشم نیستم ماهی و بلند ولی کوتاهم و بی ماهی ....
- ۹۵/۰۱/۰۸