من مادر نمی ذارم حتی خار تو ارامش خوابت بره
اهان کوچولوی من می خوای برات یه داستان بگم ولی زیاد مثل بقیه داستانام جالب نیست ناراحتت می کنه یکی بود یکی نبود یه دنیایی داشتیم پر از ادم البته اگه می شد بهشون گفت انسان یه گوشه از دنیا بچه هایی مثل تو بودن که از گرسنگی جونشون رو از دست می دادن باز اگه سفر می کردی کوچولو مهربونم یه گوشه بچه هایی بودن که درست مثل تو ولی جنگ لعنتی نذاشت بچگی کنن درست حسابی توی کوچه و پس کوچه ها ندویدن ای کاش همین بود جونشون رو از دست دادن اون هم با خطر ناک ترین وسیله ها حتی اسمشون هم ادم رو می ترسونه کوچولو دنیا جای خوبی برای بچه ها نبود می دونی مرگ چیه یا فرشته ی مهربون مرگ روح سبک بارشون رو به بهشت برد کوچولو ی من تو به خودت نگاه نکن که در ارامشی هنوز که هنوزه ادم هایی هستن که بچگی شون رو فراموش کردن نمی دونن بچه ها پاک ترین فرشته های روی زمین هستن می کشن و می کشن اما نه من نمی ذارم تو رو بکشن یعنی نمی ذارم هیچ بچه ایی کشته بشه نمی ذارم هیچ جنگی بچه رو از خانواده اش بگیرن نمی ذارم یه بچه اون روی زندگی زندگی بی رحم رو بینه تا دنیا دنیاست بچه ها باید بچگی کنن به من نگاه کن مامان پشته جنگ این مریض مسموم رو یا باید کشت یا درمانش کرد عزیزم راحت بخواب چون ادم های زیادی برای ارامش تو خونی شدن اگه باز هم اسایشت در خط باشه مامان هست نمی ذاره این اتفاق بیفته حتی اگه دیگه زنده ....
- ۹۵/۰۳/۲۷