خیلی بهم ریخته ام تا یک ماه می خوام از فضای مجازی خدا حافظی کنم تا خود گم شده ام رو پیدا کنم تا سی روز در این جا تخته است تا من بفهمم کی هستم دینم چیه چرا مسلمونم تا اگه یکی ازم پرسید دین اسلام رو در یک جمله توضیح بده من هنگ و گیج نباشم متاسفانه من دینم رو هنوز نشناختم مثل این مونه که بری تو جنگل و تو طبیعت نیمه ی خالی ایت رو پیدا کنی به فکر همه ی چشم های مهربون هستم اونایی که من رو صبورانه تحمل کردن برای همه ارزو روزهای خوش و بدون غم رو دارم تا سی روز خدا نگه دار برام دعا کنین که با دست پر برگردم
می دونی جات توی ذهنم چه جوریه زیاد راحت نیست تاریکه امروز این تصمیم رو گرفتم توی یه قفس زندانی ایت کنم تا فکرت جایی نره همین جا بمونه یه قفل امریکایی هم به درش زدم کلیدش هم ایرانیه با هم نمی خونن ولی به درک خودمم هم مثل بچه کودکستانی ها پشت درش واستادم نگات می کنم دستم به این میله هاس فکر نکن که ولش می کنم اون قدر محکم گرفتمش که اگه زبون داشت می گفت اخ تو چرا به من پشت کردی من که گفتم یه فکری هم به حال این تا ریکی می کنم فانوس پیرزن یادت هست همون رو برات می یارم می ذارم جلو در به من پشت نکن دیگه همه ی اینا به خاطر خودمونه خودمم هم پشیمونم تو دیگه پشیمون ترم نکن خیالم مردد از اینه که تو قبلا ها عشقت ازاد بود ولی من حبسش کردم مثل چی مونه این تصور, بازش که کنم تو یه دریا می بینی و ماهی که بین دریا و ماهی یه قفس کشیدن اگه من قابل باشم ماهی باشم و تو دریا تشنه ت هستم از دوست داشتن زیادتره یعنی ای کاش بود فکر این که اگه قفس نبود من مجوز دیدنت رو داشتم بارها به ذهنم می رسه ولی مسخره اس کلید گم می شد بهتر از بودنش بود تو رو به عشق قسم به پشت سرت نگاه کن که باد در رو می لرزونه ولی نفس طوفننده ی من نه ,خیلی زرنگی نکنه فهمیدی که می خوام با پشت سر نگاه کردنت چند دقیقه ای چشم تو چشم بشیم که هم چنان پشتت به منه پرنده ی قشنگ من پشت گل گلستونه دروغه اگه گل باشم تو اب و خاک منی خزون و پرپر می شم اگه هم نباشم خارم شنیدی می گن با یه نگاه خار گل می شه تو نگاه کن تا گل بشم عمرم کوتاه باشه چون اگه بلند بگیری این زندگی رو خیلی چیزا توش به دلت گره می خورن می خوام کوتاه باشه تا تو روزی که از این جا فرار کردی من رو از ساقه در اری و گل برگ هام رو تو خاک دفن کنی تا دوباره گل از دل خاک بیرون بیاد خوبه که دوباره به دست تو شاخه و برگ بگیرم.....
سلام غریبه, غریبه نمی دونم کی داخل زندگی ایم سر ک کشیدی ولی خب خوش اومدی این منم ببخش که بهم ریخته ام از کسی که به خودش رحم نمی کنه انتظار یه ادم خندان و شادان نداشته باش غریبه اروم تر دلم رو زیر کن قبل تر ها خیلیا اومدن ولی نتونستن صاحب خونه رو تحمل کنن اخه صاحب خونه هر از گاهی داد می کشه دودش هم توی چشم خودش می ره مستا جرا از خونه اش اسباب کشی می کنن و می رن به این فکر نمی کنن یه مدتی توی این دل صاحب مرده بودن با خون بودنشون گرمش کردن غریبه چه غریبانه به من نگاه می کنی چیزی ایم نیست تو این رو دروغ بدون تو چه طوری با انکار های ما ادمک ها غریبه وایستا تا حرف از این شد می خوای بری غریبه نکنه راسته دلت از ما شکسته خیلیا تو رو نمی شناسن اونا رو از لیست دل شکستگی ایت خط بکش من همین من و امثال من که تو رو می شناسیم از اونا بدتریم همین غریبه گفتنم برات سخته مگه نه چه کار کنم یه مدته نبودم دلم باهات راحت نیست گفتم بهت بگم غریبه تا یخ دلم واز بشه دیدی بعضی از ادما توی چشمت که نگاه می کنن واسه خودشون یه معما دارن مخصوصا عکس این شهدا من که چشم های تو رو ندیدم گمون کنم تو هم توی چشمات راز داری راز این که قرن ها گذشته جوونای زیادی در حسرت دیدن تو پیر شدن ولی نیومدن تو به قول یه خواننده یه سواله بی جوابه باز به قول یه خواننده بیا تا جوانم بده رخ نشانم ادم پیر که می شه مثل بقیه چیزا عشق رو هم فراموش می کنه....