برای کسانی می نویسم که افسانه ی هزار درنا را خرافات می پندارند چون خاطرشان برایم عزیز است حق دارند تا کردن چند تکه کاغذ خوشبختی نمی اورد چه بسا بدبختی داشته باشد تا خوشبختی چون تو حداقل 2 دقیقه از عمر عزیزت را صرف درست کردنش می کنی در ان 120 ثانیه می توانستی 2تا از 135 نکته ی اعتماد به نفس را از بر کنی ولی درنا نماد خوشبختی ایست نه خود خوشبختی چرا که ساختنش به تو خوشبختی را می اموزد تو می توانی با هر کاغذی درنا بسازی همان طور که می توانی با یک پای نداشته خوشبخت باشی من یک شب تا صبح بیدار ماندم تا مراحل چندگانه ی در نا یا به تعبیر درستتر هفت خوان این نیم وجب کاغذ را بگذرا نم چه لذتی داشت وقتی که اولین درنا را بدون هیچ خم به ابرو اوردن ساختم بله برای خوشبختی باید زحمت کشید از خیلی چیز ها گذشت نباید نا امید شد چون اگر منی که باشم نا امید می شدم نمی توانستم اولین درنا یم را بسازم و بر روی بالش بنویسم اولین درنا تا خودت درست نکنی نمی فهمی چه می گویم سخت بود ان هم برای منی که در طول عمرم نمره ام در کا ردستی های مدرسه باید صفر می شد با هزار تقلب و نیرنگ 18 می شدم و حال خون اشا می را تصور کن که برای خوردن اهوی خوشبختی لای نرده های بدبختی به دام افتاده بار ها نا امید می شدم اما فکر کردن به این که داشتن یک درنای ناقص بهتر از کاغذهای مچاله شده است دستانم را چابک تر و ذهنم را به مراحل دقیقتر می کرد به شیرینی جات خیالم می خندیدم گاهی خوشبختی اسان بدست می اید گاهی سخت به قول اسطوره ی مو بور قلبم گاهی خوشبختی در یک مشت اب یا ستاره های اسمان است 

دوست داشتم نویسم حتی به ضرب کتک چون خیلی درد اوره این مجسمه رو می بینی اشتباه نکن من نیستم اون قدر ها هم مهم نشدم که مجسمه م رو بسازن مجسمه ی اصلا بذار مستقیما نرم سر اصل مطلب فعلا پیش مقدمه بفرما گاهی با یک امید با این که می دونی به هیچ جا نمی رسه دنیا رو تکون می دی مثلا نوشتن جمله ها ی تامل بر انگیز روی تخته ی سفید داداشت با این که می دونی هیچ وخت اونو نمی خونه یا براش مسخره اس حرف زدن در مورد مثبت اندیشی با کی ادمای منفی بافی که روانشانس های بزرگ دنیا از یک دندگیشون خودکار حیرت می مکن چه برسه به تو خیلی حد و حدودا رو رعایت می کنی ولی بعضی ادما زیر ابی که نه زیر اتمی می رن به هر حال شما که الگو ی من باشی ادامه می دی چرا چون که می دونی دنیا تغییر می کنه ادماش هم نه صد در صد ولی 28 درصد چرا تو وظیفه ات رو انجام می دی شاید یکی اون پشت و مشتا خدمت مقدس انسانیت رو ببینه یا یه گوشه قلبش برای تحول برنامه ریزی کنه مگه نمی گیم خدا می دونه پس ادامه بده حالا ایشون متاسفانه در قید حیات نیستند و اسم شریفشون ساداکو ساساکی ایست در جنگ جهانی دوم تحت تاثر اشعه ی ایکس قرار می گیرن در حالی که فقط دو سال بیشتر نداشتن و با یه مریضی نا علاج بزرگ می شن تا این این که یه دوست براشون تعریف می کنه که اگه هزارتا درنای کاغذی بسازن ارزو شون بر اورده می شه و بیماریشون معالجه می شه جالبه که بدونی درنا نماد خوشبختی و خوش یمنیه ولی به هر حال هیچ کاغذی نمی تونه یه بیماری مثل سرطان خون رو معالجه کنه ولی 