/ پدر مرا پدرانه بخوان /

این است فریاد ما، این است آرزوی ما، صلح در تمام دنیا.

/ پدر مرا پدرانه بخوان /

این است فریاد ما، این است آرزوی ما، صلح در تمام دنیا.

/ پدر مرا پدرانه بخوان /

سلام بازدیده کننده ی عزیز این نویسنده دیگه نمی نویسه یه جورایی به قول خواجه امیری سلام اخر امروز 18مرداد 95اخرین روزه برام سخته دارم با یه ادم خداحافظی می کنم چون که باید برم نپرسین چرا باید رفت دیگه دلیل نمی خواد این وب سر به اینترنتی منه من که ولش کردم شما با خوندنش به نویسنده اش لطف می کنین به وبی که می تونست 5 ساله بشه ولی الان 482 روز عمر داره در اینده رو نمی دونم خودم همیشه از این وبای خاک خورده می ترسیدم دنیا گوش شنوایی داره عقده ایی هم هست از هر چی ترسیدم سرم اورد خواهشی دارم بقیه مطالب رو هم بخونین نذارین این وب بیشتر از ا ین خاک بخوره وبی که شاید صاحبش برای همیشه فراموشش کنه با این وب در یک کلام تنهایی هامو شادی هامو دوست داشتن هامو سهیم شدم این وب مثل یه دوست باهام بود وقتی که ادما سال 94 همه یه جورایی پرتم کرده بودن دور :):) گاهی انسان بودن گناه بزرگیست. اکنون که میدانم بخاطر کمک کردن به کودکی بیگناه که بازیچه جنگ و خشونت شده است فردا قبل از طلوع آفتاب مرا بدستان خداوند می سپارند. میدانم که انسانیت هرگز نمیمیرد ولی بدانید که گاهی انسانیت گناه بزرگیست:):)

 

پنجمین شهید مدافع حرم گیلان

  منبع : گلیه مردhttp://gilemard.blog.ir 

 

 

شهید مدافع حرم سید اسماعیل سیرت‌نیا

سید اسماعیل! وقتی امروز صبح خبر شهادتت رو محمد اسدی بهم داد؛ اصلا باورم نشد! 😢
فکر کردم دوباره یه بازی جدید راه انداختی تا منو سر کار بذاری ...
آخه مؤمنِ خدا! تو که قرار نبود به این زودیا بِری اونور ... پس چی شد؟ چرا بی خداحافظی ... یه تک زنگی ... پیامکی ... ناسلامتی دوستی گفتن، رفیقی گفتن!
یادته چند سال قبل، شبِ شهادت امام صادق ع پشتِ موتور بهم چی گفتی؟ یادته !؟😢
ولی مطمئنم، اینو هیچکدوم از بر و بچه های #رشت یادشون نمیره که هی میگفتی هر کی #نماز_شب نخونه، بی ... !😢
اسمعیل جان! #شهادتت_مبارک
بخدا دستم میلرزه قبلِ اسمت بنویسم #شهید 😢
من خیلی بدم خیلی، عین چی توو گِلِ دنیا گیر کردم ... اما تو رو جدت، اون دنیا هوای مارو داشته باش !
#سید جان دستمو بگیر !😢     

  • جوون مرد ...

 

دستات رو بو کن عزیزم بو چی می ده عطر نه خیر اشتباه کردی دستات بوی خون می ده اره بیشتر بوش کن دستات خونی نیست اما بوی خون می ده  تا حالا خون رو بوی نکردی خب حالا بو کن اره می دونم ازارت به یه سوسک هم نرسیده چه برسه به ادم  نه من دیوونه نیستم ولی از وختی که یه جمله روشنیدم دست خودم نیست دستم رو که بو می کنم احساس می کنم تو ی کشتن چندین هزار  ادم بی گناه نقش داشتم  کدوم ادم بذار که برات مفصل تعریف کنم توی این دهکده ی جهانی روزانه هزاران ادم بی گناه قتل عام می شن من و تو فقط لایک می کنیم یه اخی هم می گیم شاید هم اگه خیلی دلمون سوخت براشون فاتحه می خونیم اون قدر از این صحنه ها و عکس های دردناک دیدم که برام عادی شده به من چه که داعش سر یه مرد رو گوش تا گوش برید  یا این که اسرائیل یه شبه مردم یکی از روستاهای فلسطین رو بی رحمانه قتل عام کرده دردی از من دوا می کنه یا دلبندم   بچه های یمنی و فلسطینی رو بکشن ولی در عوض کاری به بچه ی من نداشته باشن امریکا و اسرائیل , گفتن اسمشون هم صلوات داره >در پرانتز حیف صلواتی که برای شادی و جدان خفته و بی عرضه ی اینا فرستاد<   ادم کشتن که کشتن زور من که به اونا نمی رسه ابر قدرتن بعضیاشون حق وتو دارن مگه نشنیدی توی جنگ جهانی دوم بمب هسته ای استفاده کردن  واگه ما جیک مون در بیاد  کار مارو هم می سازن خواستیم پیشرفت کنیم کشورمون سری تو سرا دربیاره به همون  انگ زدن که بمب هسته ای می سازن اینا تروریستن انسانیت سرشون نمی شه فعلا که سرم خیلی شلوغه زندگی زن بچه بدبختی اجاره خونه دلار بورس  ولی واقعا دستام بوی خون می ده و نمی شه کاریش کرد  لعنت به من که از خیلی از ظلم و ستم های اطرافم بی خبرم لعنت به من که در برابر ظلم جور هایی که در این دهکده ی جهانی هست سکوت کردم لعنت به من که هم وطن هام رو توی فاجعه منا کشته شدن ولی از من کاری ساخته نیست لعنت به من که دربرابر کشتار یا هولوکاست عربستان سعودی سر خم کردم و ادعا روشن فکرا رو در می یارم و می گم که می خواستن نرن حج لعنت به من که حرم مقدس حضرت زینب در هجومه ولی حرف از بیت مال واقتصاد و چراغ مسجد می زنم بهونه می یارم هزار تا دلیل برای نادیده گرفتن تروریسم داعش و وحشی گری اون توی سوریه و عراق... من اون دنیا همراه داعش عربستان امریکا اسرائیل لعن می شم من هم با سکوتم با بی تفاوتی ایم با حرف های بی سر و ته ام یه تروریست هستم کسی که قدم به قدم با اینا بمب هسته ای انداخته مردم یه روستا رو قتل عام کرده و قصاب ادم شده  به قول یه بزرگوار هرگاه گوشه ای از زمین خونی به ناحق ریخته شود همه مردم جهان دستهایشان بدان الوده است 

  • جوون مرد ...

خدایا ای کاش می شد تموم این دنیا خاکی و لعنتی رو توی  یه دستمال کوچولو و سفید  فین کرد و انداختش تو سطل اشغال ولی گذاشتم   اشکای دلم    روی گونه هام بمونه تا دستای لطیف  تو پا کشون کنه  از بچگی بهم یاد دادن حرمت اشک بیش تر از اب بینیه چون می تونستم اشکم رو با دست پاک کنم ولی اب بینی ایم  رو نه  روی دستم می زدن و می گفتن این کار  ادمای بی تربیته  حالا هم طبق حرفای خودشون با تربیت شدم می خوام دنیا رو فین کنم می گن بذار بمونه چیزی به این خوبی چرا باید فینش کرد می بینی فاصله ی بین حرف و عمل رو این جوری شد   که  به همه ی حرفا شون شک  کردم  خدایا اشکام داره گونه هام رو زخم می کنه خودت پاکشون کن دست نخورده گذاشتمشون تا زلال بمونن اره دیگه به نطرت چرا گریه کردم می دونم که می دونی ولی می خوام تاکید کنم فین کردن دنیا خیلی درد داشت اما تحملش کردم تا گرمای محبتت رو لمس کنم

  • جوون مرد ...

  خب سلام بعد از یه هفته سلام خب من هم دلم برات تنگ شده خب بهت نگفتم که من بد جوری تو خواب زمین خوردم جوری که دهنم خونی شد خب ای کاش یه روز می شد که به شوق دیدن تو پله ها رو یکی دو تا کنم و با سر بخورم زمین مهم نیست که سرم بشکنه مهم اینه که مر حم زخم سرم دست توئه این که تو سرم رو باند پیچ کنی و. زخمم رو ضد عفونی ...می دونی فکر می کنم تموم قتل و فسادایی که توی دنیا هس به خاطر شکمه ما ادما به خاط ر این که شکمون رو سیر کنیم گاهی اوقات حاضر یم هر کاری بکنیم از حق یتیم خوردن تا کشتن یه ادم بی گناه. فکرش رو کن من رو چند روز توی یه اتاق حبس کنن تا یه هفته بهم غذا ندن روز هفتم با یه سینی پر از غذا بیان و بگن این نامه رو امضا کن و از عشق امام زمانت دست بکش وای من گرسنه ام یه هفته اس که غذا نخوردم بدجنسا تموم اون غذاهایی رو که من دوس دارم درست کردن بوی غذا بد جوری رسواست و رسوا تر از اون لب و لوچه ی اویزون من و ادم گرسنه که هیچی نمی فهمه یهو دیدی قبول کردم یه دل سیر غذا خوردم ولی وسط کار یادم بیاد ای دل غافل من تو رو به یه سینی غذا فروختم لعنت به من قد یه دختر بچه ی نبودم به خاطر عشقش حاضره تا یه هفته هم غذا نخوره بیشتر هم شد براش مهم نیست باز لب به غذا نمی زنه حتی وختی که ظرف غذا رو جلوش می ذارن ولی اون با تموم گرسنگی ایش ظرف رو چپه می کنه ... اره یه سری چیزا هس که خیلی گو ل زنکه تو می دونی که نباید بری طرفشون ولی خب اون قدر سر سودات شدن که به و جدانت گوش نمی دی وختی متوجه می شی که هر غلطی کردی و چیزی از خود انسانت باقی نذاشتی اقا جونم می خوام بهت بگم که من به شکمم بیش تر از انسانیتم اهمیت می دم پس چه جوری بتونم توی راه تو از جونم هم بگذرم خودت برام دعا کن که ادم بشم و من بتونم از تموم این تعلقات بگذرم به خاطر یه گوشه چشم تو 

  • جوون مرد ...

باورت می شه که امروز صبح از خواب بیدار شدم فکر کردم یه روز قشنگ بهاریه که یه چیزی به اسم ضد حال گفت نه خیر عزیزم امروز 13 اذره روز بهاری کجا بود خب دیگه ادم وقتی ضایع می شه چی کار می کنه سکوت می کنه یا از خودش دفاع من هم بی تفاوت پنجره رو واز کردم الان زیر یه پتو قایم شدم و با قیافه ی حق به جانبی بهش می گم نه امروز یه روز بهاریه چون من حس و حال افسرده هر روز رو ندارم من می خوام زنده تر از همیشه باشم سرم رو از پنجره بیرون کنم و داد بزنم امروز دیگه می یای مگه نه چون حال هوای امروز یه چیز دیگه اس گنجشگا از سرما رمق ندارن ولی جیک جیک می کنن رفتگر هم بر عکس هر روز می خنده بهتر از همیشه جارو می زنه جز اینه که قراره ادم مهمی بیاد بعدش یه ادم که بهش می گن همسایه دعوام کنه اول صبحی ادم مهم کی بود اگه هم مسئول چیزی هس قبل از ما ها رفتن نمی خواد ذوق کنی .من هم به قیافه وار فته اش نگاه کنم بفهمم با دلال مسکن نباید در افتاد پنجره ی اتاقم رو محکم بهم بکوبم نه مثل این که امروز هم اون ادم مهم نمی یاد هنوز اول صبحه برای قضاوت زوده ولی کم کم احساس می کنم که یه دوست مجازی راست می گفت تو که نیای پاییز همون پاییزه بهار هم از هوای پژمرده شهر و ادما پاییز می شه اصلا ما از بعد از رفتن تو چهار تا پاییز داریم و خودمون نفهمیدیم. اخه جوون مرد یه نگاهی تو اینه به خودت کردی تو عوض شدی یا بهتر بگم ادم خوبی شدی یا همون موجود ضیعیف عنصر و بالهوس سابقه ای می تونی توی سرمای زمستون خودتو از گرمای پتو محروم کنی می تونی توی چندین در جه ی سانتی گراد تابستون بی خیال باد کولر بشی می تونی تصور کنی اگه گام به گام این اقا باشی ممکنه جونت در خطر باشه حاضر می شی کل هستی ایت رو به پاش بریزی یانه فقط لاف می زنی که اقا جون بیا دیگه سردم شده سرما داره دستش رو روی استخونام می زنه با اجازه ات می رم پنجره رو بندم نکنه این هم یکی از حسرتای زندگی ایم بشه که ظهور بزرگ ترین رهبر و امام    نبینم مگه تو همون منجی که از همه ادیان منتظرش هستن نیستی زبونم مو در اورد از بس گفتم که تو تنها کسی هستی به اوضاع به هم ریخته الان سر و سامون می دی

  • جوون مرد ...

همه فکر می کنن تو یه جای خوش اب و هوا هستی اون جا می مونی تا وخت ظهورت شه ولی نه روایت هس که می گن دوران غیبت مثل دوران اسارته در بین همه هسی   فقط اون هایی که لیاقت دارن تو رو می شناسن بقیه بهت تنه می زنن دلت رو می شکونن مسخره ات می کنن گاهی اون قدر نزدیک هسی که پیرمرد دور گرد نمی فهمه که مشتری همیشگی ایش امام زمانه از همه بیشتر ازمشکلات جامعه خبر داری می دونی فقر چیه بی کاری یه مرد زن و بچه دار چه دردی داره یا این  که از قاعده ی پ به توان سه با خبری پارتی پول پرویی راز دل جوون های عاشق بی پولی که به در خت تکیه دادن رو می دونی نگران زن پا به ماه و بیوه ای هستی که هزاران چشم نامرد هیز دنبالشه هر شب روی دختر فراری توی پارک پتو می کشی   براش ایت الکرسی می خونی همش سنگ جلوی پای دخترک دبیر ستانی ساده لوح می ندازی که نتونه سر قرار با دوس پسر معتادش بره چون براش نقش کشیده هر جمعه به مادر شهیدی که سر قبر بچه شه سر می زنی کمکش می کنی تا سنگ قبر پسرش رو بشوره و چون از اوضاع بد مالی این خانواده محترم و ابرو دار با خبری بهشون کمک مالی می کنی چند بار براشون خرید کردی و سقف خونه شون رو تعمیر اقای جانباز خونه نشین رو یاد ت نرفته به اون هم سر می زنی می گی پسر شهیدم اقا جون دروغ هم نگفتی واقعا پسر شهیدی خلاصه اگه بیشتر خیال پردازی کنم این این تکنو لوژی لعنتی طاقتش رو نداره  و از حجم زیا د می سوزه راستی یادم رفت که بگم که واقعا واقعا برای گناه ها و اشتباه ها ی ما ناراحت می شی و دعا می کنی و از طرف ما از خدا  طلب بخشش می کنی

  • جوون مرد ...