/ پدر مرا پدرانه بخوان /

این است فریاد ما، این است آرزوی ما، صلح در تمام دنیا.

/ پدر مرا پدرانه بخوان /

این است فریاد ما، این است آرزوی ما، صلح در تمام دنیا.

/ پدر مرا پدرانه بخوان /

سلام بازدیده کننده ی عزیز این نویسنده دیگه نمی نویسه یه جورایی به قول خواجه امیری سلام اخر امروز 18مرداد 95اخرین روزه برام سخته دارم با یه ادم خداحافظی می کنم چون که باید برم نپرسین چرا باید رفت دیگه دلیل نمی خواد این وب سر به اینترنتی منه من که ولش کردم شما با خوندنش به نویسنده اش لطف می کنین به وبی که می تونست 5 ساله بشه ولی الان 482 روز عمر داره در اینده رو نمی دونم خودم همیشه از این وبای خاک خورده می ترسیدم دنیا گوش شنوایی داره عقده ایی هم هست از هر چی ترسیدم سرم اورد خواهشی دارم بقیه مطالب رو هم بخونین نذارین این وب بیشتر از ا ین خاک بخوره وبی که شاید صاحبش برای همیشه فراموشش کنه با این وب در یک کلام تنهایی هامو شادی هامو دوست داشتن هامو سهیم شدم این وب مثل یه دوست باهام بود وقتی که ادما سال 94 همه یه جورایی پرتم کرده بودن دور :):) گاهی انسان بودن گناه بزرگیست. اکنون که میدانم بخاطر کمک کردن به کودکی بیگناه که بازیچه جنگ و خشونت شده است فردا قبل از طلوع آفتاب مرا بدستان خداوند می سپارند. میدانم که انسانیت هرگز نمیمیرد ولی بدانید که گاهی انسانیت گناه بزرگیست:):)

۱۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است


خیلی  بهم ریخته ام تا یک ماه می خوام از فضای مجازی خدا حافظی کنم تا خود گم شده ام رو پیدا  کنم  تا  سی روز در این جا تخته است تا من بفهمم کی هستم دینم چیه چرا مسلمونم تا اگه یکی ازم پرسید دین اسلام رو در یک جمله توضیح بده من هنگ و گیج نباشم  متاسفانه  من دینم رو هنوز نشناختم  مثل این مونه که بری تو جنگل و تو طبیعت نیمه ی خالی ایت رو پیدا کنی  به فکر همه ی چشم های  مهربون هستم  اونایی که من رو صبورانه تحمل کردن  برای  همه ارزو  روزهای خوش و بدون غم رو دارم تا سی روز خدا نگه دار برام دعا کنین که  با دست پر برگردم 

  • جوون مرد ...

 می دونی جات توی ذهنم چه جوریه زیاد راحت نیست تاریکه امروز این تصمیم رو گرفتم توی یه قفس زندانی ایت کنم تا فکرت جایی نره همین جا بمونه یه قفل امریکایی هم به درش زدم کلیدش هم ایرانیه با هم نمی خونن ولی به درک خودمم هم مثل بچه      کودکستانی ها پشت درش واستادم نگات می کنم دستم به این میله هاس فکر نکن که ولش می کنم اون قدر محکم گرفتمش که اگه زبون داشت می گفت اخ تو چرا به من پشت کردی من که گفتم یه فکری هم به حال این تا ریکی می کنم فانوس پیرزن یادت هست همون رو برات می یارم  می ذارم جلو در به من پشت نکن دیگه همه ی اینا به خاطر خودمونه خودمم هم پشیمونم تو دیگه پشیمون ترم نکن خیالم مردد از اینه که تو قبلا ها عشقت ازاد بود ولی من حبسش کردم  مثل چی مونه این تصور, بازش که کنم تو یه دریا می بینی و ماهی که بین دریا و ماهی  یه قفس کشیدن اگه من قابل باشم ماهی باشم و تو دریا تشنه ت هستم از دوست داشتن زیادتره یعنی ای کاش بود  فکر این که اگه قفس نبود من مجوز دیدنت رو داشتم بارها به ذهنم می رسه ولی مسخره اس کلید گم می شد بهتر از بودنش بود تو رو به عشق  قسم به پشت سرت نگاه کن که باد در رو می لرزونه ولی نفس طوفننده ی من نه ,خیلی زرنگی نکنه فهمیدی که می خوام با پشت سر نگاه کردنت چند دقیقه ای چشم تو چشم بشیم که هم چنان پشتت به منه پرنده ی قشنگ من پشت گل گلستونه دروغه اگه گل باشم تو اب و خاک منی  خزون و پرپر می شم اگه هم نباشم خارم شنیدی می گن با یه نگاه خار گل می شه تو نگاه کن تا گل بشم عمرم کوتاه باشه چون اگه بلند بگیری این زندگی رو خیلی چیزا توش به دلت گره می خورن می خوام کوتاه باشه تا تو روزی که از این جا فرار کردی من رو از ساقه در اری و گل برگ هام رو تو خاک دفن کنی تا دوباره گل از دل خاک بیرون بیاد خوبه که دوباره به دست تو  شاخه و برگ بگیرم.....

  • جوون مرد ...


سلام غریبه, غریبه نمی دونم کی داخل زندگی ایم سر ک کشیدی ولی خب خوش اومدی این منم ببخش که بهم ریخته ام از کسی که به خودش رحم  نمی کنه انتظار یه ادم خندان و شادان نداشته باش غریبه اروم تر دلم رو زیر کن قبل تر ها خیلیا اومدن ولی نتونستن صاحب خونه رو تحمل کنن اخه صاحب خونه هر از گاهی داد می کشه دودش هم توی چشم خودش می ره مستا جرا از خونه اش اسباب کشی می کنن و می رن به این فکر نمی کنن یه مدتی توی این دل صاحب مرده بودن با خون بودنشون گرمش کردن غریبه چه غریبانه به من نگاه می کنی چیزی ایم نیست تو این رو دروغ بدون تو چه طوری با انکار های ما ادمک ها غریبه وایستا تا حرف از این شد می خوای بری غریبه نکنه راسته دلت از ما شکسته خیلیا تو رو نمی شناسن اونا رو از لیست دل شکستگی ایت  خط بکش من همین من و امثال من که تو رو می شناسیم از اونا بدتریم همین غریبه گفتنم برات سخته مگه نه چه کار کنم یه مدته نبودم دلم باهات راحت نیست گفتم بهت بگم غریبه تا یخ دلم واز بشه دیدی بعضی از ادما توی چشمت که نگاه می کنن واسه خودشون یه معما دارن مخصوصا عکس این شهدا من که چشم های تو رو ندیدم گمون کنم تو هم توی چشمات راز داری راز این که قرن ها گذشته جوونای زیادی در حسرت دیدن تو پیر شدن ولی نیومدن تو به قول یه خواننده یه سواله بی جوابه باز به قول یه خواننده بیا تا جوانم بده رخ نشانم ادم پیر که می شه مثل بقیه چیزا عشق رو هم فراموش می کنه.... 

  • جوون مرد ...

  

  • جوون مرد ...


  • جوون مرد ...

 سعی می کنم اشک نریزم  اون قدر حرف از گریه و اشک هست  که برام یه چیز تکراری شده اما عزیز اشک که نباشه به قول مجنون     این عطش را چه جوری رام کنم هر چه قدر هم پیاز بگیری دستت بگی از این پیازه زخم بزنی به دستت نمک سودش کنی توی  چشمات خاک بریزی فایده نداره یه روز اشک ها مهمون سرزده چشمات می شن شاید هم میز بان غم های نیومده باشن به لب چشمات می رسن و به شوق نزول پایین می ان یه ادمی که اشک ندیده از تعجب از پا می افته می خواد بفهمه این چیه که از چشم افتاده ولی به هیچ نتیجه ای نمی رسه حتی اگه مهندس شیمی باشه سر از این واکنش و کنش های پیچیده ی احساسی در نمی یاره اشک وختی همین جوری اگه فقط به خاطر یه حسرت بیاد پایین پاک ترین و مقدس ترین اشک دنیاست حتی اگه   دست دلت تو کار نباشه اقا ی من هنوز در حسرت بی تو مردن اشک می ریزم هنوز در حسرت دل پاکی ام با توام در حسرت جمکران تو حتی در رویا هستم در زیر بارون روحم این قدر بی کار  و سر گردان در شمرون ها و جردن هایی به جمکران هم برو کفر من رو در نیار من باید   حق به جانب با شم که تو برای من محض یک دل خوشکنک از دور سری به جمکران نمی زنی  اقا که مارا در واقعیت نمی طلبند در خیالم که این حق را دارم روح من تو دیگر با با با زیگوشی هایت این حق را از من نگیر همین امشب خوابش راببینم خواهش  ....

  • جوون مرد ...